من از دی ماه می ترسم .

ساخت وبلاگ

تو سرم کسی نشسته و هی می پرسه چی میشه ..تو دلم زنی نشسته و رخت می شوره ...

من خستم ...بلد شده ام لبخند بزنم ..ساعت ها تو بارون دیروز راه برم و فکر چادر خیس شده ام نباشم ... برای مادرم گل نرگس می خرم.اما هنوز خسته ام .. 

خسته ام از مکر و حیله ..از این ماهی که پشت ابر مانده ..از تهمت و دروغ که می رسه به گوشم ..

خستم از مزاحم تلفنی هایی که نمیشناسم ..از پیج های فیکی که تو اینستا می سازند و درخواست می دهندکه با روح روانم بازی کنند .گاهی چشم ها می بندم و باورم نمیشه که این اتفاق ها برای من افتاده ..که این چیزها را دیدم ، شنیدم ..شب یلدا بلند بلند گریه کردم ..به خاطر حسرت عروس بودن ..  ..

دلم بدجور شکسته ..شبیه یه کاسه چینی گل سرخی که هیچ بندی نخورده ..

یه وقت هایی دلم می خواهد برم در خونشون داد بزنم بی غیرت اونی که پشت سرش حرف می زنی هنوز ناموسته اما بعد  گریه اروم میشم .شب یلدا گریه کردم ..انار دون کردم و با مادرم نشستیم عکس مادربزرگم دیدیم .مادرم گریه می کرد ..منم  ..

پدرم میگه  وقتی امام علی تو مسجد ضربت خورد و شهید شد مردم پرسیدند مگه علی(ع) نماز می خوند ؟..پدرم میگه نشکنم از حرف و تهمتی که پشت سرم میگن ..من سکوت کردم مگه میشه به تک تک ادم ها اثبات کردکه به من ظلم کردند ..خدایا یه کاری کن برام ..برای منی که هیچ کس پشتم نیست  و فقط خودت را دارم ..

من از حرف مردم نمی ترسم ..من دلم شکسته ..دل شکسته را کجا درمان کنم ..این زمان لعنتی ..من از دی ماه می ترسم ..


روز هایی که گذشت ......
ما را در سایت روز هایی که گذشت ... دنبال می کنید

برچسب : من از دیار حبیبم,من از دیار حبیبم غریب افتادم,من دیه گو مارادونا هستم, نویسنده : 6abanam2 بازدید : 153 تاريخ : شنبه 4 دی 1395 ساعت: 5:24