حال من ،حال اسیری است

ساخت وبلاگ

حال من حال اسیری است که هنگام فرار 

یادش افتاد کسی منتظرش نیست ....نرفت 

به انگشترم نگاه کرد ..

گفت مرده ...حتی سنگ فیروزه هم می میره ..

به سنگ انگشترم نگاه کردم .رگ های فیروزه آبی و سبزش از بین رفته بود .سبز یک دست ...

اون وقت ما میگم طرف دلش از سنگ بود ...سنگ داریم تا سنگ ..اگه فیروزه باشی حتی از بی آبی ممکنه بمیری ...

پ ن 1: نشستیم روی صندلی های سینما و به جای چیپس و پفک حرص خوردیم ..فیلم رگ خواب 

انگاری نویسنده موهای سرم را گرفته بود تو دستش و می کشید.سکانس اول ، لیلا حاتمی از شوهرش جدا میشه ..و بعد با اقایی اشنا میشه و به گمان عشق ..هزار اتفاقی که نباید بیافتد می افتد . از دست دادن کار،بی خانمان شدن،حامله شدن .کارتن خواب شدن ..شکستن دندان ..سقط جنین و فوت پدر ...یعنی نویسنده اگه یه گلوله تو سرم شلیک می کرد ..خیلی بهتر بود .همایون شجریان هم می خوند و ما گریه می کردیم 

پ ن 2: روز های عجیبی است ..اونقدر عجیب که نمی دونم می خواهم چی کار کنم .من یه جایی دو ماه پیش یه تصمیمی را گرفتم ولی حالا واقعا نمی دونم چی کار کنم ..از دیروز هی به موهاش فکر می کنم ...سفید شده بود ..چهار تار مو سفید ...دلم ریش شده ...اونقدری که برای سفید شدن موهاش دلم می خواهد گریه کنم ..دلم معجزه می خواهد ..یه چیزی در حد خدایی خودت.. خدا جون ...خودت یه کاری کن ..من نمی دونم ..نگران ام ...

برای مهربانو  عزیز: 

برات دعا می کنم ..از ته دلم ..که دلت بی حس نشه ...که نور بیاد وسط روزهات ..که غصه نخوری ...که خدا خودش بغلت کنه و اروم شی ..الهی که روزهای سخت زود تمام شه برات ..الهی ..الهی 

عزیزم کامنت عمومی بذار ...متن کامنت را پاک می کنم  و زیرش جواب می نویسم برات 

روز هایی که گذشت ......
ما را در سایت روز هایی که گذشت ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6abanam2 بازدید : 163 تاريخ : سه شنبه 20 تير 1396 ساعت: 12:48