نمی دونم چرا نوشتم ...

شنبه داشتم تو دانشگاه راه می رفتم ..زهرا را دیدم ..4 سال بود ندیده بودمش ..اصلا رفیق راهنمایی ادم یک دفعه وسط دانشگاه چی کار می کند ..گفت چه خبر از شوهرت ..عروسی کردی ..گفتم دارم جدا میشم ..از مشاوره دانشگاه برمی گشتم ..داغون بودم ..گفت حیفه ..گفتم راست می گی .خوب شد دیدمت ،متحول شدم .خندیدم گفتم کلاس دارم دیرم شده و رفتم ..

میم هر پیامی که می دهد می نویسد سلام عشقم ..چند بار خواستم بنویسم میشه ننویسی عشقم اما نمی نویسم ..فقط هر بار تو خودم نابود میشم ..

خدایا ..من خستم ..خیلی ..تو که خبر داری هر روز گریه می کنم ..دلم تنگ میشه به خودم لعنت می فرستم ..

مگه میشه یه ادم این همه دستش نمک نداشته باشه .سه ماه است که زنگ نزدی به من ،جوابم را ندادی ..ادم بعد یه مدت حتی دلش برای دوست دخترش تنگ میشه ..چه برسه به منی که ...

چرا من فکر می کردم ،دوتا ادم با حرف زدن تمام مشکلاتشون حل میشه.چرا تو حرف نزدی .پشت مادرت قایم شدی 

جرا من با تو ازدواج کردم ..اصلا کی بیدار میشم از این کابوس ..خدایا معجزه کن 

فیلم چهارشنبه 19 اردیبهشت را دیدم و این قدر گریه کردم .گریه کردم جای دختر فیلم .جای عشقی که داشت ...

فرشته میگه نکن با خودت همچین .با خودم چی کار نکنم ..مگه من کردم !

من از این دنیا لعنتی یه اغوش امن می خواستم .همین ..

نون برام نوشته شاید جادو شدی ...نمی دونم ..ادم که گیر می کنه به هرچیزی فکر می کنه ..

چقدر دارم چرت و پرت می نویسم .اصلا چرا این ها را می نویسم ..

تو. این شهر لعنتی باید به جایی باشه که فریاد بزنی ......

خدایا دوست دارم ..خدایا دوست دارم ..خدایا من که کسی جز تو ندارم ...خدایا ..بغلم کن ..