من که قاضی نیستم . می دونم .

ساخت وبلاگ

دختره با دوست پسرش و مادرش اومده دفتر که از دوست پسر قبلی شکایت کند .

هفته دیگه هم نامزدی با دوست پسر جدید بود 

یک نسخه وسیع از روانپزشک معروف شهر هم برای حال بد خودش داشت و راستش دختره ته خیلی چیزها بود 

فکر کردم چطوری می تونه اینقدر زرنگ باشه .یا شاید چقدر بلده ..یا شاید چطوری این قدر خوشبخت و دوست داشتنی است که طرف با علم به تمام اتفاقات عجیب گذشته می خواهد باهاش ازدواج کند . 

پ ن : قیافه اش معمولی بود 

روز هایی که گذشت ......
ما را در سایت روز هایی که گذشت ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6abanam2 بازدید : 105 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 15:18