برای اینکه یادم بره ...

ساخت وبلاگ

وقتی پست قبل را نوشتم ...اروم نبودم ...و تا اخر امشب  موقتش می کنم 

24 ساعت گذشته و من آروم ترم ..و هرروز استرس هایی را تجربه می کنم که دوست ندارم لمسشون کنم ..

صبح به خسته ترین حالت ممکن بودم و شعبه نرفتم و این بی نظمی دردسر برام ایجاد می کنه ..

ظهر کلاس رفتم و چشم هایی پف دارم از گریه علامت سوال بود برای دوستی که هیچ چیز از زندگی ام  نمی دونه ..

افطار تنها بودم ..گیم اف ترونز دیدم و عصر تا حالا گریه نکردم...


نمی دونم دوست دارید که گاهی نکات عمومی بگم یا نه ..اما

برای دوستانی که اسم شون را دوست ندارند و یا اسم های مذهبی دارند و دلشون می خواهد عوض کنند ...

دادخواست شما ارجاع میشه به شعب عمومی حقوقی و خوانده دعوا ثبت احوال محل صدور شناسنامه است.همراه دادخواست ،استشهادیه : مبنی بر مشهور بودن شما به اسمی که مایلید بگذارید .در قانون مانعی نیست که اسم مذهبی را نشود تغییر داد و این امر بستگی به نظر قاضی دارد..فقط دلایل مسخره نیاورید.اخرین نفری که دیدم ،دختری بود که دلیل اش ،حرف نامزدش بود که فرموده بود :  تا اسمش سارا نباشه عقدش نمی کند.فرض کنیم  دروغ نمی گفت ، جواب قاضی این بود : به نظرم بهتره با این مرد ازدواج نکنی .رای به نفع اش صادر نشد.

پ ن 
: خانم ابان چرا شما خانم ها ناخن ها تون بلند می زارید ؟

من : اخه ما ناخن گیر نداریم ..

منشی : حاج اقا مستحبه زن ناخونش بلند باشه 

کجا نوشته اون وقت ؟ 

منشی : حلیه المتقین ..

پ ن : برای اینکه یادم بره ..صد سال پیر شدم تو این 24 ساعت ..

 

روز هایی که گذشت ......
ما را در سایت روز هایی که گذشت ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6abanam2 بازدید : 113 تاريخ : دوشنبه 27 خرداد 1398 ساعت: 22:10