زیر پوست شهر

ساخت وبلاگ

این روزها تو شعبه ای هستم که اکثرا  پرونده های امنیت اخلاقی(رابطه نامشروع و...)دارد.راستش تو همین چند روز از ادم های شهر بیشتر ترسیدم.از زن ها و مردهایی که پیام های جنسی بهم دادند در حالی که متاهل بودند.از مردهایی که تهش ادعای صیغه کردند.از زن هایی که جلسه ای  پونصد میگرفتند.از عکس ها و اسکرین چت هایی که خوندشون شرم آور بود. 

چهرهاشون مثل تمام مردم شهر عادی بود ..

شغل ها:از پزشک  و کارمند رسمی بود تا دانشجو و بیکار ...

احساس ناامنی می کردم.حلقه ام را دست کردم.و فکر کردم به دختر جوانی که دهانش هنوز بوی مشروب میداد و دختر نبود

 به زنی که نیمه شب تو خانه مردی دستگیر شد و ادعا می کرد پرستار بچه است ولی واتساپش پر بود از عکس های ‌‌‌‌...

راستش  ازدواج روز به روز مسئله ترسناک تری میشه . 

باید پناه برد به خدا .خدایا پناه میبرم به تو....

پ. ن :طرف یک زن را کشته است.و جوری رفتار می کنه که کم کم باید بریم ازش عذرخواهی کنیم که گلوله هاش هدر رفته است.رسانه ها و افکار عمومی به شدت تاثیر گذار میباشند.تئوری پرستو بودن و مهدور دم تئوری های قدیمی و سوخته است.سال های بعد سیاست پیروز خواهد شد . 

روز هایی که گذشت ......
ما را در سایت روز هایی که گذشت ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6abanam2 بازدید : 118 تاريخ : دوشنبه 27 خرداد 1398 ساعت: 22:10