روز هایی که گذشت ...

متن مرتبط با «صندلی» در سایت روز هایی که گذشت ... نوشته شده است

مسافر صندلی ۱۲

  • نشستم تو اتوبوس که برگردم   دختر که صندلی عقب نشسته ..پیوسته قربان صدقه سعید عشقش میرود ... و من دستم را می کنم تو پالتو ام و سردمه ... دیروز با کوله پشتی و موبایلم نشستم سر جلسه ازمون .و نا منظم ترین ازمون عمرم را شرکت کردم .سوال ها پک شده نبود . قبل ازمون خیلی ها شروع به زدن کردن ... هیچ کس حواسش به تقلب ها نبود . دفترچه ها یکسان بود. چیزی در حد فاجعه دفتر چه پر اشکالات مفهومی بود و پشت بلند گو خوانده میشد که فلان سوال تصیح شود .. خلاصه بگم خدمتون که سوال ها به راحتی قبل ازمون قابل فروختن بود . پ ن :رفتم کهف شهدا و بهشون گفتم چقدر دلتنگم . شب قبل ازمون فهمیدم میم ازدواج کرده ..خوشحال شدم براش ...میم یه زمانی خواستگارم بود .و من بین دو تا میم تصمیم گرفتم کسی انتخاب کنم که اشتباه بود ...اما , ...ادامه مطلب

  • مسافر صندلی ۲۰

  • فردا می تونه قدمی باشه واسه تغییر زندگی ام اگه خدا بخواهد ..خدایا من توکل می کنم به تو که این در بازشه .کمکم‌کن  پ. ن .خوابکاه علوم قضایی ....دلم واقعا می خواهد که بشه ... فردا صبح به رسم رفاقت دعام کنید ...:))) پ.ن دلم می خواست باشی و دستام بگیری بگی هستی ...اما نیستی و حتی نبودنت واسه من ضربه است اما من می دونم که اگه خدا بخواهد همه چی حل میشه .. دلم می خواست امشب بودی ...فردا این تو بودی که باهام می اومدی مصاحبه ..اما روزگار بروفق مراد نبود ..خدایا کمکم کن ... ,مسافر,صندلی ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها